نه دلش در پی کس
نرم نرمک آری
ناگهان غرش یک رعد بلند و دگر باره خموش
چشم در راه حضور یک تن
چشم در راه حضور همه کس
و خبر می برد از من و تو
به آن همه کس - بی خبر از همه کس !! -
من حضورم به حضور تو و اوست
من خبر دارم از داغ دلتون ؟
آی تشباد جنوب
باز هم بی خبری از دلمون ؟!!!
تو که سرما نمی دانی چیست پس حضورت پی کیست ؟ !!!!!
نرم نرمک غروب شب آن قصه ی یلدای فریب می آید
آی در و دیوار به گوش
- آی خفته در گوش خران -
غرش رعد حضور دگران !!!!!!! می شنوی ؟!!
اینک آرام آرام می رسد از ره دور ...
۱ نظر:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
هنوز بیدارم و از آب اومدم بیرون
ارسال یک نظر